فرهنگ و ادب ایران زمین

گلچین فرهنگ هنر ادب ادبیات فارسی غزل معاصر

فرهنگ و ادب ایران زمین

گلچین فرهنگ هنر ادب ادبیات فارسی غزل معاصر

بایگانی

باداب سورت


 چشمهٔ پلکانی تراورتنی بی‌نظیر در ایران و کم‌نظیر در جهان است که واقع در روستای ارست بخش چهاردانگه‌ی شهرستان ساری می‌باشد. 


این چشمه توسط سازمان میراث فرهنگی در سال ۱۳۸۷ پس از کوه دماوند به عنوان دومین میراث طبیعی ایران در فهرست آثار ملی ایران ثبت شد. 

ثبت جهانی این باداب نیز پس از پاموک‌کاله ترکیه، به عنوان دومین چشمهٔ آب شور جهان بوده است.



باداب سورت

باداب سورت



این چشمه‌ها در بلندای ۱۸۴۱ متری از تراز دریا جای دارند، در ایران بی‌نظیر هستند. اطراف چشمه پوشیده از درختچه‌های زرشک وحشی و ارتفاعات بالاتر پوشیده از جنگل‌های سوزنی برگ است.

این باداب شامل چندین چشمه با آب‌های کاملاً متفاوت از لحاظ رنگ، بو، مزه و حجم آب است. 

چشمهٔ پرآب دارای آب بسیار شور و استخری با قطر حدود ۱۵ متر و عمق زیاد است. چشمهٔ دوم که در بالادست و شمال غربی این چشمه قرار دارد، ترش مزه و دارای آبی به رنگ قرمز و نارنجیاست، در اطراف چشمه کمی رسوب آهن نشسته‌است. 


جریان آب‌های رسوبی و معدنی این چشمه‌ها طی سال‌ها، در شیب پایین دست کوهستانی خود، صدها طبقه و ده‌ها حوضچهٔ پلکانی بسیار زیبا به رنگ‌های نارنجی، زرد و قرمز در اندازه‌های مختلف پدیدآورده‌است. 

این طبقات و حوضچه‌ها در واقع جاذبهٔ اصلی و ویژگی منحصر به فرد چشمه‌های باداب سورت است. زیبایی این طبقات و محل ویژهٔ قرارگیری چشمه در دامنهٔ کوهستان و چشم‌اندازهای اطراف به ویژه در غروب تحسین‌برانگیز است.


https://fa.wikipedia.org

۰ نظر ۱۹ بهمن ۹۶ ، ۰۹:۰۰

دریاچه عباس آباد

دریاچه عباس آباد بهشهر

جنگل چمستان

۰ نظر ۱۹ بهمن ۹۶ ، ۰۸:۰۰

مکن کاری که بر پا سنگت آید

جهان با این فراخی تنگت آید


سفارش به احتیاط در امور و خودداری از دست زدن به کارهای دور از توان.

برگرفته از کتاب قندو نمک، جعفر شهری

۰ نظر ۱۹ بهمن ۹۶ ، ۰۷:۰۰

دریاب که از روح جدا خواهی رفت

           در پرده اسرار فنا خواهی رفت

می نوش ندانی از کجا آمده‌ای

خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت


رباعیات خیام

۰ نظر ۱۸ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۴۵

حاکم نیشاپور شمس الدین طبیب را گفت من هضم طعام نمی توانم کرد تدبیر چه باشد گفت هضم کرده بخور


عبید زاکانی

۰ نظر ۱۸ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۰۰

عقاید یک دلقک


۱ نظر ۱۸ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۰۰

آمد خیال خوش که من از گلشن یار آمدم

در چشم مست من نگر کز کوی خمار آمدم

سرمایه مستی منم هم دایه هستی منم

بالا منم پستی منم چون چرخ دوار آمدم

آنم کز آغاز آمدم با روح دمساز آمدم

برگشتم و بازآمدم بر نقطه پرگار آمدم

گفتم بیا شاد آمدی دادم بده داد آمدی

گفتا بدید و داد من کز بهر این کار آمدم

هم من مه و مهتاب تو هم گلشن و هم آب تو

چندین ره از اشتاب تو بی‌کفش و دستار آمدم

فرخنده نامی ای پسر گر چه که خامی ای پسر

تلخی مکن زیرا که من از لطف بسیار آمدم

خندان درآ تلخی بکش شاباش ای تلخی خوش

گل‌ها دهم گر چه که من اول همه خار آمدم

گل سر برون کرد از درج کالصبر مفتاح الفرج

هر شاخ گوید لاحرج کز صبر دربار آمدم


غزلیات شمس

۰ نظر ۱۸ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۰۰

پارسایی را دیدم به محبت شخصی گرفتار نه طاقت صبر و نه یارای گفتار. چندانکه ملامت دیدی و غرامت کشیدی ترک تصابی نگفتی و گفتی

کوته نکنم ز دامنت دست

ور خود بزنی به تیغ تیزم

بعد از تو ملاذ و ملجائی نیست

هم در تو گریزم ار گریزم

باری ملامتش کردم و گفتم : عقل نفیست را چه شد تا نفس خسیس غالب آمد؟ زمانی بفکرت فرو رفت و گفت:

هر کجا سلطان عشق آمد نماند

قوّت بازوی تقوی را محل

پاکدامن چون زید بیچاره ای

اوفتاده تا گریبان در وحل


گلستان سعدی

۰ نظر ۱۸ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۴۰

دریاچه چورت

دریاچه چورت 

مازندران

ساری

۱ نظر ۱۸ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۳۱

جوانی خردمند از فنون فضایل حظی وافر داشت و طبعی نافر چندان که در محافل دانشمندان نشستی زبان سخن ببستی باری پدرش گفت ای پسر تو نیز آنچه دانی بگوی گفت ترسم که بپرسند از آنچه ندانم و شرمساری برم.

نشنیدی که صوفیی می‌کوفت

زیر نعلین خویش میخی چند؟

آستینش گرفت سرهنگی

     که بیا نعل بر ستورم بند

گلستان سعدی

۰ نظر ۱۸ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۰۰