حکایت
شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۶، ۰۷:۰۰ ق.ظ
منجمی به خانه درآمد یکی مرد بیگانه دید با زن او به هم نشسته، دشنام و سقط گفت و فتنه و آشوب خاست. صاحبدلی که برین واقف بود گفت:
تو بر اوج فلک چه دانی چیست
که ندانی که در سرایت کیست
سعدی شیرازی
۹۶/۱۱/۰۷
منجمی به خانه درآمد یکی مرد بیگانه دید با زن او به هم نشسته، دشنام و سقط گفت و فتنه و آشوب خاست. صاحبدلی که برین واقف بود گفت:
تو بر اوج فلک چه دانی چیست
که ندانی که در سرایت کیست
سعدی شیرازی