شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پا بستی
گفت شیخا هر آنچه گویی هستم
آیا تو چنان که می نمایی هستی
خیام
مردی را که دعوی پیغمبری میکرد نزد معتصم آوردند
معتصم گفت شهادت میدهم تو پیغمبر احمقی هستی
گفت آری از آنکه بر قوم شما مبعوث شدهام و هر پیامبری از نوع قوم خود باشد
عبید زاکانی
فروع دین اصول دین رو از بین برد!
فرع بر اصل چربیدن
برگرفته از کتاب قند و نمک، جعفر شهری
استفاده از لوح گلی پیش از ایران در بین النهرین و عیلام رایج بود. هخامنشیان که این شیوه را مفید یافته بودند، آن را در نظام اداری و دیوانی خود به کار گرفتند. این لوح ها قرص های بیضی شکلی به اندازه کف دست از جنس خاک رس بودند که در زمان مورد نیاز سطح آنها صاف و با خط میخی روی آن نوشته می شد. افراد مسوول با زدن مهر خود آن را تایید می کردند.
ادامه دارد...
برگرفته از مجله تدبیر شماره 198 آبان 1387
دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند یکی آنکه اندوخت و نخورد و دیگر آنکه آموخت و نکرد.
علم چندان که بیشتر خوانی چون عمل در تو نیست نادانی
نه محقق بود نه دانشمند چارپایی برو کتابی چند
آن تهی مغز را چه علم و خبر که برو هیزم است یا دفتر
گلستان سعدی
من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد
امروز چنان مستم از باده دوشینه
تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد
تا هست ز نیک و بد در کیسه من نقدی
در کوی جوان مردان عیار نخواهم شد
عراقی